بهارم سخاوت را معنا کن!
۲۵
اسفند
طراوت زمین و زمان را گرفته است.انگار دیروز رعد و برقها زندگی را داده باشند دست باران؛ باران هم آن را تحفه داده باشد به زمین!
خانهام ابری بود.باید خود را با پنجره آشتی میدادم. پنجرهام را گشودم.تو را دیدم:
جوانهایی کوچک و سبز بر روی شاخههای برهنهی پر تمنا.تو را دیدم،فرسخها شادابی!
چقدر سخاوتمندی تو ای بهار که هنوز نیامدهای و این چنین سوغاتی میدهی به کوچهها،خیابانها، درختان، گلها و حتی به احوالاتِ ما!
- ۰ نظر
- ۲۵ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۴۷
- ۹۹ نمایش